ماجرای شتابدهندهای که کارآفرین شدن را میآموزد
بنیانگذار و مدیرعامل شتابدهنده «بانا» که در ناحیه نوآوری دانشگاه صنعتی شریف مستقر است، میگوید: سازمانها و شرکتهایی هستند که در اکوسیستم کارآفرینیاند و نیروهای جوان و چابکی دارند که ممکن است اولین اشتباهشان آخرین اشتباهشان باشد. نرخ ورود و خروج در این شرکتها زیاد است، این سازمانها و شرکتها همیشه باید به افراد جدیدی آموزش بدهند، برای همین در این سازمانها نیاز به مهارتهای نرم احساس میشود.

به گزارش "گسترش تولید و تجارت" اگر قصد دارید کسبوکاری راهاندازی کنید که برای شروع آن میترسید یا فکر میکنید در فضای فعلی کارآفرینی کشور، شاید شکست آغاز راهتان شود، این مصاحبه را بخوانید. مصاحبه با یک شتابدهنده به نام «بانا» که بنیانگذار کلیدیاش آنچنان انگیزهای برای شروع و برداشتن قدمهای محکم و پایدار به شما القا میکند که همان لحظه دست بر زانوهایتان میزنید و نخستین قدم را استوار برمیدارید.
این شتابدهنده در ناحیه نوآوری دانشگاه صنعتی شریف مستقر است و از آبانماه سال ۱۳۹۶ فعالیت خود را آغاز کرد. پس از فاز مطالعاتی و شکلدهی به فرایندها و ایجاد تیمی از دانشجویان و دانشآموختگان دانشگاههای برتر تهران، در سال ۱۳۹۷ به صورت رسمی شرکت «بانیان اندیشههای نوآورانه آینده» را ثبت کرد. شتابدهنده استعداد بانا هماکنون به عنوان یکی از نهادهای مصمم برای آموزش و توسعه نیروهای جوان کشور برای ورود به اکوسیستم کارآفرینی، در حال فعالیت است.
بانا خود را برای مخاطباناش اینطور معرفی میکند: این روزها در حال ارائه خدماتمان به صورت آنلاین در سطح کشور هستیم تا هر دانشجو و دانشآموختهای در ایران بتواند بانی یک تغییر مثبت در مسیر کاریاش باشد. ما «باناییها» میخواهیم به مشتریهایمان کمک کنیم استعدادهای خود را بهتر بشناسند و آن را شکوفا کنند تا مسیر تعالی ویژه خود را با شتاب و اثربخشیِ بیشتری طی کنند. مشتریان ما، فعالان زیستبوم نوآوری ایران و مشتاقانِ ورود به آن هستند: کارجویان و کارکنانِ دانشی، استارتاپها، کسبوکارهای خلاق و دانشبنیان و نهادهای پشتیبان کارآفرینی ما با ارائه خدمات «مشاوره و پیادهسازی» و «آموزش و توانمندسازی» در حوزههای کارآفرینی، مدیریت راهبردی، مدیریت سرمایه انسانی و تیمسازیِ استارتآپی، رسالتمان را عملی میکنیم.
با «مونا ناصری»، بنیانگذار شتابدهنده استعداد بانا گفتوگویی صورت گرفته است که در ادامه از نظر میگذرانیم.
خانم ناصری لطفا از خودتان برای مخاطبان کارآفرینی و کارآفریننیوز بگویید.
مونا ناصری و متولد سال ۱۳۶۹ هستم. مدرک کارشناسیام را در رشته مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف دریافت کردم، سپس در دانشگاه تهران رشته کارآفرینی را در مقطع کارشناسی ارشد ادامه دادم. در ۱۰ سال گذشته در فضای استارتاپی حضور داشتهام. در مقطعی در یکی از استارتاپهای دانشگاه صنعتی شریف با شریفیها کار میکردم تا استارتاپهایشان را به محیط بیرون عرضه کنند، خدماتشان را به مشتریان برسانند و سرمایه جذب کنند. مدتی بعد هم بانا را بنیانگذاری کردیم. «بانا» شتابدهنده استعداد است، از همان دوران دانشجویی دوست داشتیم به افراد کمک کنیم تا برخی مهارتهای کار کردن با دیگران را آموزش ببینند. اینکه بتوانیم کار تیمی جالبتری داشته باشیم و در یک تیم، اهداف را بهتر مشخص کنیم، درست ارتباط بگیریم و اگر تعارضی هست آن را مدیریت کنیم. در واقع در تلاش بودیم مهارتهای نرم را افزایش دهیم چون فکر میکردیم در دوران دانشجویی خودمان این مسائل کم بود و اگر بود میتوانستیم شکوفاتر شویم.
خودم خوششانس بودم که توانستم از دوران دانشجویی کار کنم و کار کردن در مرکز کارآفرینی دانشگاه صنعتی شریف به من آموزشهای زیادی داد. احساس میکردم چقدر خوب است این فضا تکرار شود و آدمهایی را خواهیم داشت که خود را بهتر میشناسند و مسیرهای دقیقتری متناسب با پتانسیلهای خود را انتخاب میکنند و در نهایت، افراد موثرتری برای خودشان و کل دنیا هستند؛ این موضوع، دلیل اصلی تشکیل بانا شد. سعی کردیم در دنیا بگردیم و برنامههای مرتبط را پیدا کنیم و ببینیم چه برنامههایی وجود دارد که میتواند این کار را انجام دهد.
متقاضیان بانا را چه کسانی تشکیل میدهند؟
بانا در حال حاضر سه دسته مراجعهکننده دارد. یک دسته دانشجویان در حال دانشآموختگی که میخواهند با کسب تجربه وارد فضای کاری شوند. هدفشان یاد گرفتن نکات جدید و آشنا شدن با افراد است. در واقع نوعی شبکهسازی را برای ورود به محیط کار بعدی انجام میدهند. دسته دیگر از متقاضیان بانا را افرادی تشکیل میدهند که الان در محیطهای کاری به سر میبرند اما قصد تغییر شغل دارند. بانا چند دوره مدیریت شغلی برگزار میکند تا متقاضیان را برای ورود به دنیای مدیریت محصول آماده کند. این افراد به بانا مراجعه میکنند؛ این افراد به عنوان مثال برنامهنویس یا مدیر پروژه هستند اما میخواهند مدیرمحصول شوند و برای ورود به شغل جدید ابتدا به بانا مراجعه میکنند. دسته سوم متقاضیان بانا، سازمانهایی هستند که میخواهند روی مهارتهای نرم کارکنانشان زمان بیشتری صرف کنند و برای آنها کارگاههای سازمانی و مشاورههایی از جنس مدیریت منابع انسانی برگزار میکنیم.
گروه سوم متقاضیانتان در واقع همان بخش صنعت است؟
خیر. سازمانها و شرکتهایی هستند که در اکوسیستم کارآفرینیاند و نیروهای جوان و چابکی دارند که ممکن است اولین اشتباهشان آخرین اشتباهشان باشد. نرخ ورود و خروج در این شرکتها زیاد است، به خاطر اینکه فرصتهای کاری جذابی اطرافشان است، علاوه بر این، مهاجرت برخی از کارکنان هم نکته دومی است که این شرکتها با آن درگیر هستند. در نتیجه این سازمانها و شرکتها همیشه باید به افراد جدیدی آموزش بدهند، فرهنگ سازمانی را به آنها منتقل کنند و کار جانشینپروری را انجام دهند چون ممکن است کمتر از یکسال آینده آن فرد از سیستم خارج شود. برای همین در این سازمانها نیاز به مهارتهای نرم احساس میشود.
در کل، به آن معنا تجربهای با سازمانهای صنعتی نداشتیم و تا مرحله مذاکره و پروپوزال با خیلی از آنها پیش رفتهایم اما نگاه غالب در صنعت، سنتی است و به دنبال شرکتهایی میگردند که از جنس شرکت مشاوره مدیریت باشند با حضور چند نفر که بالای ۵۰ سال سن داشته باشند و یک سری کلاسهای آموزشی کلاسیک آکادمیک برگزار کنند. بانا سلیقه آنها نبود و نیاز دارند تجربه عمیقتری در سازمانشان منتقل کنند. در صورتیکه احساس شرکتهای فعال در فضای کارآفرینی این است که چون مسائلشان به روز است پس افراد جوانتر باید مسائل آنها را برطرف کنند. برای این قبیل شرکتهای حاضر در کارآفرینی جالب این است که در بانا مقالههای روز را میخوانیم، از تکنیکهای روز استفاده میکنیم و در حوزه منابعانسانی تاییدیههای بینالمللی داریم. در نتیجه میتوانیم راحتتر با آنها کار کنیم.
خانم ناصری مفهوم شتابدهنده در ایران هنوز ناشناخته باقی مانده است، این مفهوم را برای علاقهمندان به فضای کارآفرینی که به دنبال شناختن این شتابدهندهها برای شروع کسبوکار جدید هستند لطفاً بیشتر تشریح کنید.
شتابدهنده شامل استارتاپ یا از نوع استعداد یک نهاد حامی است. فرض کنید کسبوکاری نوپا دارید و میخواهید هر چه سریعتر آن را بزرگ کنید. با این حال، عوامل مختلفی شما را تحت فشار میگذارد. شما باید دانش مالی و حقوقی داشته باشید و بتوانید افراد جدید را به عنوان همتیمی زودتر پیدا کنید. ممکن است مشکلاتی در مدیریت همان نیرویانسانی داشته باشید یا حتی ممکن است مسائل تامین پول یا جای استقرار هم برایتان پیش بیاید. در کنار همه اینها دانش فنی کارتان هم هست و با توجه به وجود رقبا باید هر روز بیشتر یاد بگیرید. اداره کردن همه اینها برای یک یا دو نفر سخت است و باعث افزایش ریسک میشود پس یک نهاد «حامی کارآفرینی» به شما کمک میکند چند ریسک کمتر شود.
یک شتابدهنده برای کمتر کردن ریسکهای کارآفرینی طراحی شده و اگر وارد برنامه شتابدهی شوید به جای اینکه ۲ سال طول بکشد به یک نتیجه برسید، همان نتیجه اولیه را میتوانید با کمک شتابدهنده در ۶ ماه به دست آورید. این نهاد حامی، ساختاری دارد که مدل رشد کسبوکار را میشناسد و به متقاضیان در کاهش ریسک کسبوکار میکند. در شتابدهنده استعداد هم همین شکل است. فرض کنید میخواهید جایتان را در این دنیا پیدا کنید و در جایی که واقعاً برای شما و مناسب شما است بنشینید، پس خیلی کارها باید انجام دهید. اول باید در رشته خاصی که احتمالاً دوستش دارید(میگویم احتمالاً چون بر سر راه این رشته کنکور وجود دارد) درس بخوانید و باید با یک سری افراد خاص که در آن رشته هستند، ارتباط بگیرید و خودتان را به درستی به آنها معرفی کنید. بعد باید با مشاغل آشنا شوید و ببینید کدام شغل برای شما جذابتر به نظر میرسد.
بعد ببینید کدام یک از شرکتها آن شغل را دارند و محیط مناسبی برایتان محسوب میشوند و تلاش کنید آن شرکتها شما را بشناسند و کنار خودشان داشته باشند. بعد که وارد محیط کار شدید به چگونه بهتر رشد کردن، فکر کنید. به جای اینکه شما به دنبال شرکتها باشید، شتابدهندهها لیستی از شرکتها دارند و به شما در شناساندن این شرکتها کمک میکنند. به جای اینکه شما از صفر با آدمهای مطرح حوزهتان ارتباط بگیرید شتابدهندهها یک شبکه از افراد دارند که میتوانند شما را به آنها معرفی کنند و به خاطر آشنایی آن شتابدهنده با افراد مطرح، سریعتر به شما جواب میدهند.
مباحث انگیزشی تا چه حدی در آموزشهای شتابدهنده بانا جایگاه دارد تا ماندگاری افراد را در محیط کسبوکار افزایش دهید؟
هیچوقت در کلاسهایمان با متقاضیان به طور واضح درباره مباحث انگیزشی مثل بمانید، بسازید، چرا با شرایط فعلی نسازید، صحبت نکردهایم. اما بارها سعی کردیم افرادی را در این اکوسیستم پیدا کنیم که با همه وجودشان کار کردند، صاف و زلال بودند و وقتی برای خودشان حقی قائل میشوند برای دیگران هم حقی در نظر بگیرند، در واقع یک رشد پایدار تجربه کردند نه یک رشد مقطعی ناگهانی با نادیده گرفتن دیگران.
شتابدهنده بانا در تلاش برای پیدا کردن این افراد در قالب مربی و مدرس است تا به متقاضیان ما آموزش بدهند. پس تلاش میکنیم مربیان و مدرسان را با متقاضیانمان در ارتباط بگذاریم و تصمیم اینکه چه کسی کجا باشد و در چه نقطهای از جهان بخواهد کار کند با خودش است. بر این باوریم، هر کسی باید جایی باشد که برایش بهتر است شاید برای من، ماندن و برای کنار دستیام، رفتن بهتر باشد. مهم این است که افراد فکر نکنند چیزی به آنها تحمیل شده چون در نهایت اگر این حس را داشته باشند، تمام قد نمیتوانند زندگی کنند و زندگیشان همیشه نصفه نیمه است و دیگران را مقصر شرایطی که در آن قرار دارند، میدانند.ما هم میدانیم شرایط الان عادی نیست و مهمترین نکته این است که امید به آینده در بسیاری از حوزهها وجود ندارد و این موضوع، آدمها را میترساند. به خاطر اینکه در خیلی از مواقع میتوانیم با انرژی کمتر، نتیجه بهتری از تلاشها بگیریم اما به این معنی هم نیست که تلاش کردن در کشور بیهوده است. به نظر میآید آدمهایی با ویژگی خاصی در این شرایط میتوانند لیدر شوند و برای حفظ امید آنهایی که پشت سرشان هستند، کمککننده باشند. بانا هم در تلاش است اینطور افراد را در محیطهای کاری پیدا و به متقاضیانش معرفی کند.
عدهای از استادان دانشگاه بر این باورند ضریب کارآفرینی بین دانشجویان پایین است. از سوی دیگر، شتابدهنده بانا سه طیف متقاضی از جنس دانشجویان و جوانان دارد که قرار است بانا آنها را برای محیط کسبوکار آماده سازد. به نظر شما آیا جوانان تمایلی برای شروع کسبوکار دارند؟
از سال ۱۳۸۹ که ارتباطم را با مرکز کارآفرینی داشگاه صنعتی شریف شروع کردم تا به امروز که به شتابدهنده بانا رسیدهام، میتوانم بگویم تبوتابی که سالهای ۹۲ تا ۹۴ داشتیم، اشتیاقی که در دانشجویان و نسل جوان برای کارآفرینی و خلق کردن وجود داشت، الان کمرنگتر میبینم. آن موقع اینطور به نظر میرسید که کارآفرینی یک راه تازه برای این است که صدای خودت را در محیط داشته باشی؛ برای اینکه بگویی قرار نیست من شبیه الگوهای از پیش تعیین شده باشم و میتوانم یک کار نو انجام بدهم. این روزها دردسرهای کارآفرینی خیلی زیاد شده و اگر کسی بخواهد سمت آن بیاید به جرات میتوانم او را عاشق کارآفرینی بدانم.
این فرد را هر جای دیگر دنیا هم ببریم همه تلاشاش را برای خلق کردن به خرج میدهد. در آن دوران، تعداد افرادی که شاید تحت تاثیر این جو غالب قرار میگرفتند بیشتر و تعداد شکستها هم بیشتر بود. اما الان با جسارت میگویم شرایط طوری سخت شده که اگر کسی سمت کارآفرینی میآید، چند سال بعد میتوانیم بگوییم نرخ شکستها کمتر است. چون الان کسی سمت کارآفرینی میآید که میخواهد انرژی خیلی زیاد بگذارد و قرار است خیلی عاشقانه در این فضا بماند که همین موضوع، نرخ شکست را پایین میآورد، چون برای یافتن مسیرهای جدید آزمون و خطا میکند.
به نظرتان روزی ممکن است امیدی به بهبود فضای کسبوکار باشد؟
امیدوارم انگیزههای ما حفظ شود و ادامه بدهیم. هر کسی باید به انجام دادن کاری که نسبت به آن حس رضایت دارد، امیدوار باشد. ما قرار است همه تلاشمان را به صورت تکنیکی و تاکتیکی انجام بدهیم نه اینکه فقط دست و پایمان را تکان بدهیم و روز و شب خودمان را خسته کنیم و بگوییم کار کردهایم. من به این موضوع امیدوارم و اگر امیدوار نبودم پای آن نایستاده بودم. به نظرم اگر کارآفرینی سخت نبود که همه به سمت آن میآمدند.
پس اگر جایی به این نتیجه رسیدم که میتوانم این سختی را تحمل کنم، بهتر است باورم را نسبت به خودم از دست ندهم. ممکن است روی نتیجه تسلطی نداشته باشم اما روی باور و ایمان به خودم که تسلط دارم و خودم را با فکرهای بیهوده ناراحت نکنم. چون ممکن است آن هدف عملی شود یا شاید بارها شکست بخوریم اما فقط یک بار موفق شویم. در نتیجه میشود برای آن ایستادگی کرد و برای من هنوز راه تلاش و ادامه دادن وجود دارد. وقتی به آینده فکر میکنم راههایی در ذهنم میآید که امتحان نکردهام و هر موقع آن راهها تمام شود یعنی آنجا بنبست است و امیدی نیست. تاکنون برای من این موضوع پیش نیامده و احساس میکنم در میانههای مسیرم.
شما در حوزه استارتاپ از ۱۰ سال پیش تاکنون فعالیتها و تجربههای متفاوتی پشت سر گذاشتهاید. استارتاپهای ایرانی را با چه چالشهایی مواجه میدانید؟
در همه این ۱۰ سال سعی میکردم بخوانم، ببینم، بشنوم و با افراد صحبت کنم چون مفهوم استارتاپ را فقط از خارج دیده بودم. امسال توانستم ۴۵ روز در سیلیکونولی آمریکا باشم و چیزی را که در سایتها و کتابها میدیدم بهطور یکجا در آمریکا دیدم. برای دوره آموزشی درباره کارآفرینی به دانشگاه برکلی رفتم. بسیاری از نکاتی که در این دانشگاه دیدم با محتوا و مقالات تطابق داشت. در آمریکا هم کار کردن برای استارتاپها خیلی سخت است و باید فرض کنید جایی هستید که همه برندهها گرد هم آمدهاند، جایی که آهنربای جذب استعدادها است. آنجا هم رقابت خیلی سخت است و آدمها خیلی زیاد باید تلاش کنند آن هم تلاش واقعی که در اصطلاح به آن تلاشهای لبه دانش و تکنولوژی میگویند.
چیزی که من در دانشگاه برکلی آمریکا دیدم این بود که استارتاپهای آمریکا هم تلاش میکردند اما نمیدانستند چه چیزی در انتظارشان است. جمله جالبی در یکی از رویدادهای دانشگاه از مدیر ارشد مالی شنیدم که ما در آمریکا لحظههای سخت کم نداشتیم، کی اینطور نبوده، اما راهی برای آن پیدا میکنیم. خودم بر این باور هستم کل داستانی را که باید در آن سفر درباره کارآفرینی میشنیدم در همان جمله شنیدم، اینکه یک نفر که در جایگاه ارشد قرار دارد روحیه خودش را حفظ کرده و افراد را دعوت به تابآوری میکند و میگوید، کی اینطور نبوده و قرار است با هم درستاش کنیم.
در کل این ۱۰ سال متوجه شدم نکتهای که در کشور ما شکل میگیرد و قابل برگشت به عقب نیست، میزان مسئولیتپذیری افراد است. در گذشته مسئولیتها را بیشتر سمت دولت، دانشگاه، پدر و مادر حتی مدیر یک شرکت سوق میدادیم اما الان خیلی جدی میبینم که افراد مسئولیت برمیدارند و این موضوع در طول اتفاقات کشور شکل میگیرد که به این جریان خیلی خوشبین هستم. در همین ۱۰ سال بیشتر از تعداد کارافرینان، نهادهای حامی داریم چون کشور کشش دارد و افراد به دنبال نهادهای حامی بودند و نهادهای حامی به تعداد زیاد شکل گرفتند. اما وقتی افراد بیشتر روی خودشان تکیه میکنند چه اتفاقی میافتد؟ معجزه همین جا است. فردی که تصمیم میگیرد مسئولیت را به دست بگیرد، خودش معجزه را به وجود میآورد.
آیا بانا هم با شکست مواجه شده است؟
در بانا تجربه سخت داشتهایم. بانا را سال ۹۶ با یکی از شرکایم شروع کردیم اما این شراکت در شهریور ۹۸ تمام شد که دلایل خاص خود را داشت. در نهایت تیم ۱۶ نفره ما در شهریور ۹۸ شکست خورد و در طول یک ماه شرکت از نیروها خالی شد و فقط هشت نفر ماندیم. یکی از گزینهها تعطیلی شرکت بود اما دلم نیامد و در جلسه تصمیمگیری برای ادامه حیات شرکت یا تعطیلی، من گفتم کار را پیش میبرم چون آن رویا که از بین نرفته بود بلکه یک سری اقدامات فیزیکی آن و منابع از بین رفته بود. اینکه کاری کنیم که افراد در دنیا و اقتصاد جلوه کنند، رویایمان بود. دوران سختی بود و تا پایان سال ۹۸ مدلهای شتابدهنده را تغییر دادیم. در پاییز ۱۴۰۰ موفق به جذب یک سرمایهگذار شدیم که از اینجا بازی عوض شد و تیم را تقویت کردیم.
مسیرهایی که تاکنون در بانا طی کردهایم فقط مسیر مونا ناصری نبوده است. از روز نخست یک تیم ۲ نفره داشتیم و دیگر همکاران به مرور اضافه شدند. اثر تیم را باید خیلی جدی گرفت و در بانا هر اتفاقی که رخ داد، مدیون تیم است. الان جمع بانا ۶ نفره به همراه یک تیم ۴۰ نفره از استادان و مربیان است و هر چیزی که بانا الان دارد، در دستان یکی از همکاران است که با عشق روی آن کار میکنند. در بانا سعی کردهایم قبل از اینکه به افراد مهارت نرم و تیمی یاد بدهیم ابتدا همان را در بانا پیاده کنیم.
منبع: کارآفرین نیوز